شش راه برای اینکه به فردی تاثیرگذار تبدیل شوید
نویسنده: اسکات دینزمور
هر کسی که ادعا کند شخصیت تاثیرگذار نقشی در زندگی او ندارد، یا اینکه خیلی در این مورد فکر نکرده یا اینکه هرگز با دیگران تعامل نمیکند. امسال من روی این موضوع تحقیق کردم که چه عاملی باعث میشود افراد تصمیمگیری کنند و بهترین پاسخی که مشاهده کردم، تاثیرگذاری بود. محققی به نام کیالدینی روی افرادی مانند آنتونی رابینز تحقیق کرده، فردی که روی بیش از ۴۰ میلیون نفر در سرتاسر جهان تاثیر مثبت گذاشته است تا در زندگی خود تحول ایجاد کنند (من نیز یکی از همان افراد هستم). افراد دیگری مانند وارن بافت و چارلی مانگر نیز همچون آنتونی رابینز هستند.
من سال گذشته با کیالدینی ملاقات کردم. کیالدینی برای بیش از چند دهه روی موضوع تاثیرگذاری تحقیق کرده و نتایجی که به دست آورده را در کتابی ۳۰۰ صفحهای به چاپ رسانده است. این نکات بسیار ساده هستند و اطمینان دارد که شما تاکنون برخی از آنها را تجربه کردهاید. البته اینکه از آنها اطلاع دارید یا خیر داستان دیگری است.
در اینجا شش تاکتیک اصلی برای تاثیرگذاری بر دیگران را خواهم آورد تا بتوانید از همین امروز از آنها بهره ببرید اما لطفا از آنها سوءاستفاده نکنید.
۱- عمل متقابل. ما همواره میخواهیم که لطفی را جبران کنیم. کارهایی را برای دیگران انجام دهید تا آنها احساس اجبار کنند که باید در مقابل، برای شما کاری انجام دهند. حتی لطفهای کوچک نیز در برخی مواقع با لطفهای بزرگ پاسخ داده میشوند. حقیقت این است که اندازه لطفی که به دیگران میکنید اهمیت چندان ندارد و مهم انجام آن است.
۲- نفود. ما به سخنان افرادی که فکر میکنیم مهم هستند با دقت بیشتر گوش میدهیم. پس تلاش کنید کسی باشید که مهم جلوه کند. آراسته و خوب لباس بپوشید و کارت ویزیت در خور توجهی برای خود تهیه کنید. خوشپوش باشید و هوشمندانه رفتار کنید تا دیگران به شما اهمیت بدهند.
۳- تعهد و ثبات. نسبت به تصمیمهایی که گرفتهاید متعهد باشید. برای مثال ممکن است به یک مشتری وعده دهید که کالایی را برای او تهیه میکنید. مهم نیست که این کالا چقدر ناچیز و کمارزش باشد اما اگر در تهیه آن تعهد و پیگیری نشان دهید به طور حتم احترام و توجه مشتری را جلب خواهید کرد و سفارشهای بزرگتر و پرسودتر از راه میرسند.
۴- اعتبار اجتماعی. مردم از جمعیت پیروی میکنند. تنها گروه کوچکی هستند که کاری را انجام میدهند و بقیه تنها از دیگران پیروی میکنند. هرکاری میتوانید انجام دهید تا نشان دهید که افراد زیادی از کسب و کار شما استقبال میکنند. اگر به لشگری از دیگر مشتریهای خوشحال و راضی خود اشاره کنید، مشتری فعلی نه تنها مقاومت کمتری در مقابل شما خواهد داشت بلکه قدرت چانهزنی خود را نیز از دست میدهد.
۵- دوست داشتنی باشید. مردم به کسی «بله» میگویند که آن را دوست دارند. روابط مثبت پایه همه تعاملات موفق است. نقطه اشتراکی میان خود و فردی که در مقابل شما قرار گرفته بیابید. زادگاه مشترک، تیم ورزشی محبوب، مسیر تردد یکسان و مانند اینها میتوانند نقطه آغازی برای جلب نظر دیگران باشند. سعی کنید همچون آنها سخن بگویید تا با شما احساس راحتی بیشتری بکنند و تمام لطف خود را نثار شما کنند. فراموش نکنید واقعا سخت است به کسی «نه» بگویید که واقعا شبیه شما است.
۶- کمیابی و ضرورت. ما آنچه را که نمیتوانیم داشته باشیم، میخواهیم. فرقی هم نمیکند یک گوشی تلفن باشد یا حضور در یک دانشگاه معتبر، هر چه تحقق خواستهای سختتر باشد، علاقه ما به داشتن آن نیز بیشتر میشود. به همین خاطر محصول خود را به محصولی ویژه تبدیل کنید. برای مثال لیست انتظار تهیه کنید و یا محدوده زمانی خرید تعیین کنید. ما معمولا تا مجبور نشویم، خرید نمیکنیم. پس ابتدا یک استراتژی صحیح طراحی کنید تا با استفاده از آن کاری کنید که مشتریها با توجه به سختیهای تهیه کالای شما، برای داشتن آن تمایل بیشتری پیدا کنند.
اکنون دیگر شما نیز از رازهای تاثیرگذاری بر دیگران مطلع هستید، رازهایی که بیشتر شما برای اینکه بتوانید بهبود مهمی در توان تاثیرگذاری خود بر دیگران ایجاد کنید، به آنها نیاز دارید. این نکات باید همیشه و همه جا مورد استفاده قرار گیرند. آنها تنها به دنیای کسب و کار محدود نمیشوند، بلکه هر جایی که تعاملی با دیگر انسانها دارید، به تاثیرگذاری بر آنها نیز نیاز دارید. به سختی میتوان بدون توان تاثیرگذاری بر دیگران، روابط کاری و شخصی مناسبی داشت. مهم نیست که چه شغلی دارید و چه میکنید، اگر تنها یک انسان در اطراف شما وجود دارد که با آن سروکار دارید، پس باید تاثیرگذار باشید و به یاد داشته باشید که تاثیرگذاری بر دیگران یک ضد ارزش به حساب نمیآید. فراموش نکنید اینها شیوههایی برای فریب دیگران نیستند بلکه ابزاری هستند برای کمک به دیگران برای اینکه احساس کنند بهترین تصمیم را گرفته اند.
درباره نویسنده: اسکات دینزمور یک کارآفرین و نویسنده است. او معمولا در مورد کتابهایی که برای موفقیت به چاپ میرسند، نقد مینویسد و یا خلاصه آنها را در اختیار خوانندگان قرار میدهد. او معتقد است مطالعاتی که با هدف بهبود شیوه عمل کردن صورت میپذیرند، برای موفقیت فرد اجباری هستند.